نامه ها٬ شماره ۵۶
سياوش دانشور

تعريف جديدى از ناسيوناليسم!
درود بر شما سرور دانشور عزیز. پاسخ شما را به آقای رامین مورد مطالعه قرار دادم. در ابتدای پاسختان نوشته بودید "من به این سوال در همین نشریه که توسط یک ناسیونالیست و پان ایرانیست مطرح شده بود پاسخ دادم". اگر منظور شما از شخص پان ایرانیست اینجانب بوده است باید اعلام کنم که بنده عضو حزب پان ایرانیست نیستم ولی این حزب را به عنوان یکی از موفق ترین جریانات ملی کشور مورد تایید قرار داده و با اغلب اهداف این حزب موافقم. پذیرش بخشی از اندیشه های یک حزب به معنای پیوستن به آن نیست. من و دوستان هم اندیش در بنیاد "ایران ما" قصد داریم با تعریف جدیدی از ناسیونالیسم ایرادات وارد بر آن را تا حد امکان از بین ببریم.

 سرور دانشور، جناب آقای رامین و تمام خوانندگان نشریه یک دنیای بهتر توجه شما را به این نکته جلب می کنم: انترناسیونالیستی ترین کشور دنیا با داشتن انترناسیونالیستی ترین حکومت تاریخ (شوروی و حکومت استالین) زمانی که ارتش هیتلر به مرزهای این کشور یورش می برد، به ناسیونالیستی ترین کشور دنیا و رهبر دیکتاتورش به ناسیونالیست ترین حاکم جهان تبدیل می شود. این نکته را مقدمه قرار داده تا اعلام کنم احزاب ملی گرا بدون هیچ خجالت و عوام فریبی رسما از حفظ تمامیت ارضی به عنوان یکی از اهداف اصلی شان یاد می کنند در حالی که پیروان اندیشه کمونیسم هر چند حفظ منافع ملی برایشان حائز اهمیت است ولی هیچگاه آن را اعلام نکرده و نمی کنند. "چرا؟" از تمامی خوانندگان این نامه تقاضا دارم با ارسال نامه ای برای نشریه پاسخ این "چرا" را بدهند. شاید من دچار اشتباه شده و برداشت غلط من موجب این طرز تفکر شده است.

سرور دانشور عزیز. از این که بدون هیچ سانسوری نظرات مخالف را در نشریه تان بازتاب می دهید صمیمانه از شما و همکارانتان سپاس گذارم. شاد باشید. بدرود. پاینده ایران

دوست گرامى٬
اطلاق ناسيوناليست و پان ايرانيست به کسى مساوى با اعلام عضويت او در حزب مربوطه نيست.  مضافا اينکه هيچ جا در ستون نامه ها من ننوشته ام کسى عضو فلان گروه معين است. اما اينکه شما اين جريان را "موفق ترين جريان ملى" داخل کشور ميشناسيد و اکثر اهدافش را قبول داريد مايه تاسف است. تاسف از اينرو که نفس ناسيوناليسم نوعى مذهب و خرافه است و اهدافش نيز نامربوط به امر آزادى و حقوق پايه اى انسان. حزب پان ايرانيست با آن سابقه و اين نظرات و اين سياستهاى امروز در کنار جمهورى اسلامى که ديگر جاى خود دارد. در مورد اينکه ميخواهيد تعريف جديدى از ناسيوناليسم بدهيد٬ اين امر شماست و براى من کمونيست و آزاديخواهان و برابرى طلبان که نقطه شروعشان انسان و حق برابر اوست چنگى به دل نميزند. وانگهى کم نبودند در تاريخ معاصر چه در ميان چپ و چه راست اهداف ناسيوناليستى را با "تعاريف" خودشان پيش بردند و جملگى به يک مقصد رسيدند. اين مقصد اما ناکجاآباد است و منفعتى براى امر آزادى بشر ندارد. به هرحال٬ نفس اينکه شما و دوستانتان با اينکار٬ يعنى ارائه تعريف جديدى از ناسيوناليسم که لابد ميخواهيد عقب ماندگى و تعصبات کور ناسيوناليستهاى بنام را از خود بزدائيد درخود شايد مثبت است. به هر صورت فاصله از تعصبات ناسيوناليستى و فاشيستى و گرايش به حقوق ديگران بهتر از انکار آنست. اما همانطور که قبلا اشاره کردم٬ بهترين راه براى شما اينست که طوق لعنت ناسيوناليسم را از گردنتان بياندازيد و بعنوان انسان آزاد انديش و برابر به خود و جامعه و سياست برخورد کنيد. مادام که فرد در زندان عقايد و افکار جنبش ناسيوناليستى اسير است٬ خواهى نخواهى منفعت و سياست و حق و همه چيز را از دريچه تنگ و کاذب و دروغين "منفعت ملى" ميبيند. اينکه يکى در اين بستر کمى ليبرال تر است يا به فاشيسم گرايش دارد٬ تغييرى در اشتراکات فکرى آنها نميدهد.  

قبل از جواب سوال و "چرا"ى شما بايد مجددا تاکيد و تصريح کنم که حکومت و دولت استالين "انترناسیونالیستی ترین" حکومت نبود. استالين کسى بود که اهداف تاريخا اعلام شده طبقه بورژوازى روسيه را متحقق کرد. او کسى مانند رضا خان در ايران و آتاتورک در ترکيه است و همان اهداف را عملى کرد. تبديل روسيه عقب مانده به يک کشور صنعتى و سازماندهى حکومتى که اين امر ايجاب ميکند و لازم دارد. اين بحثى در قلمرو "عقايد" اين و آن نيست و يا بحث اين نيست که ديگران و خودشان چگونه خود را شناسانده و شناسانده اند. شما و هر انسان منصف و ابژکتيو براى بررسى هر جريان و جنبشى٬ قبل از اينکه به عقايد و منشا آنها نگاه کنيد٬ به اهداف اجتماعى و حرکت سياسى آنها توجه ميکنيد. استالين ناسيوناليستى بود که اول بهترين و مشهورترين بلشويک ها و کمونيستهاى انقلاب روسيه را کشت و از ميدان بدر کرد. اولين و بيشترين قربانيان استالين کمونيستها بودند. عقايد و عملکرد استالين به اين اعتبار٬ يعنى به اعتبار اهداف جنبش ناسيوناليستى٬ قابل توضيح است و نه فهم کج و کوله او از کمونيسم و يا خصوصيات فردى خشن و جاه طلبانه او. موردى که بيشتر بررسيها در مورد او ناديده ميگيرند.

اينکه شما و نوع شما و اساسا هر ناسيوناليستى "بدون هیچ خجالت و عوام فریبی رسما از حفظ تمامیت ارضی به عنوان یکی از اهداف اصلی شان یاد می کنند" برکسى پوشيده نيست. اولا منشا اين "عدم خجالت" ارجحيت خاک و خون و نژاد بر اصالت انسان در تفکر و نگرش وارونه ناسيوناليستى به انسان و جامعه است. تازه اين اگر صرفا عقايد معوج بود و ضررى به حال کسى نداشت بحث هم لازم نداشت. چه اهميتى دارد مثلا کسى معتقد باشد مرزش "پرگهر" است يا نژادش برتر؟ مسئله آنجا شروع ميشود که با اين عقايد؛ برترى جوئى٬ خود محورى٬ جنگ٬ خرافات و نفرت ملى را چه در يک کشور و چه در مقياس جهانى اين ناسيوناليستهاى غيور دامن ميزنند. از مردم و طبقه کارگر قربانى ميگيرند و جامعه را به عقب ميبرند. دراين ميان ناسيوناليستهاى نرمتر همواره هيزم بيار آتشى هستند که ناسيوناليستهاى متعصب تر بپا ميکنند.

پرسيده ايد "در حالی که پیروان اندیشه کمونیسم هر چند حفظ منافع ملی برایشان حائز اهمیت است ولی هیچگاه آن را اعلام نکرده و نمی کنند. "چرا؟"

پاسخ من اينست که شما مشکل تان اينست که بدون عينک "منافع ملى" طور ديگرى نميتوانيد دنيا را تجزيه و تحليل کنيد. اينجا اينرا براى صدمين بار تاکيد ميکنم که کمونيسم يک "انديشه" نيست٬ يک جنبش سياسى و موجود و عينى در متن جوامع سرمايه دارى است. جنبش اعتراض سوسياليستى کارگر به نظام موجود است که از دوران مارکس و قبل از نوشتن مانيفست کمونيست در ميان کارگران وجود داشت و خود را کمونيست ميناميد. مارکسيسم تئورى و پرچم انتقادى اين جنبش به نظام سراپا جنايت و خشونت سرمايه دارى است. نکته اصلى در بحث شما٬ بازهم از دريچه ارجحيت "تماميت ارضى" و خاک٬ اينست که هر کسى که از خودش و هم نوعش در يک جغرافياى معين در مقابل تهاجم ديگرى دفاع کرد او را "ناسيوناليست" و طرفدار "منافع ملى" ميناميد! نه دوست عزيز٬ کمونيستها چيزى را پنهان نميکنند. کمونيستها عار دارند عقايدشان را پنهان کنند. وقتى من اشاره ميکنم که حکومت کارگرى در ايران سوسياليستى در مقابل هر تهاجم به قدرت و منفعت اش مى ايستد٬ اين در چهارچوب دفاع از "تماميت ارضى" نيست. اگر دنيا دست کمونيستها باشد اين مرزها و پاسپورتها و هويتهاى کاذب را ورمى اندازند و دنيائى بدون مرز و ايدئولوژى و خرافه و جنگ براى همگان درست ميکنند. ما از زندگى انسانها در چهارچوبهاى وسيعتر دفاع ميکنيم. ما هيچ علاقه اى به تشکيل کشورهاى دست ساز و موزائيکى قومى و مذهبى و ملى نداريم. ما هيچ علاقه اى به ديوار کشيدن بين انسانها نداريم. ما هيچ علاقه اى به خلسه مذهبى و در شيپور "هويت ملى" دميدن نداريم. حرف ما ساده است؛ ما انسان هستيم و انسان بايد برابر باشد و آزاد. اينکه امروز دنيا طى روندى به کشورها تقسيم شده و هر جا پرچمى و تکه پارچه اى را "هويت" مردم آن منطقه کردند٬ اينکه براى اينکار صبح تا شب ناسيوناليستها و دولتها و جنبش سياسى و احزابشان عرق ميريزند تا آن را بازتوليد کنند٬ دليلش نه علاقه آنها به خاک و آنچه ميگويند است بلکه صاف و ساده دفاعشان از بازار داخلى اى است که براى سرمايه در آن کشور معين بوجود آوردند که قرار است سهم سود و استثمار کارگر "هم وطن" بيشتر به جيب سرمايه دار "هم وطن" برود. براى همين منفعت٬ به شهادت تاريخ٬ دو آتشه ترين ناسيوناليستها به قول خودشان نوکر "خارجى و اجنبى" شدند.

کمونيستها و طبقه کارگر همين اهداف طبقاتى بورژواها را مورد حمله قرار ميدهند. ميخواهند شرايطى و دولتى و نظامى ايجاد کنند که در آن کشور معين٬ مادام که دنيا به کشورها تقسيم شده٬ مردم خوشبخت و آزاد باشند٬ با همسايه جنگ نداشته باشند و کينه نورزند٬ همبستگى و تعاون و منافع وسيعتر را پرچم خود قرار دهند٬ و صد البته در مقابل هر تعدى به آزادى و حرمتى که بدست آوردند دفاع کنند. يک تفاوت بنيادى طبقه کارگر و جنبش کمونيستى اش با ناسيوناليسم و طبقه حاکم اينست که ميخواهد برخلاف تعصبات و تبليغات رياکارانه آنها و همزمان به فقر و فلاکت کشيدن مردم٬ شرايطى را ايجاد کند که هم مردم آزاد و برابر باشند و هم جائى براى مانورهاى رهبران خودگمارده ملى و قومى نگذارد که همواره ميخواهند زير پرچم "منافع ملى" فقر و اختناق و جاه طلبى را تعميق کنند. سياستهائى که نهايتا ميخواهد سهم بيشترى نسبت به ديگران از همان سود و استثمار کارگر چه در يک کشور و چه در سطح فراکشورى بگيرد. سياست کمونيستى سياستى انسان محور است که منافع غير قابل انکار انسان عصر ما را مستقل از هر عقيده اى که دارد مد نظر دارد. اينجاست که ما ناچاريم همواره سياستها و احزاب و جنبشهائى که سد راه تحقق اين منافع اند را نقد کنيم٬ افشا کنيم٬ تضاد منافع کارگران و مردم را با آنها نشان دهيم٬ راه حل هاى انسانى و سياسى و واقعى را طرح کنيم٬ متشکل کنيم٬ مبارزه کنيم و در شرايطى که مقدور است به انقلاب بکشانيم.

از حسن نظرتان نسبت به نشريه و شيوه کارش تشکر ميکنم. موفق و پيروز باشيد.

خمينى را نقاشى کرديم
خبرى تلفنى دريافت کرديم که تعدادى از جوانان کرمانشاه پوسترهاى بزرگ خمينى را که توسط تبليغات چى هاى رژيم به ديوارها و بيلبوردها نصب شده است نقاشى کردند. روى آنها کاريکاتور کشيدند و براى خمينى سبيلهاى تابناگوش درست کردند. از جمله اين کارها را در ميدان آزادى و ميدان لباب کردند و ديروز سه شنبه گروههاى مختلف مردم اين پوسترها را نگاه ميکردند و از ته دل ميخنديدند و از آنها با موبايل هايشان عکس ميگرفتند.

اينها نشان ميدهد که جمهورى اسلامى تاچه حد در جذب نسل جديد به ارتجاع و خرافه موفق بوده است. در ميان جوانان نسل انقلاب و مردم نيز همان دوره شيوه حرف زدن خمينى و "لاکن" و "بشه"هايش موضوع تفريح و خنده بود. به هر حال تفسير اينکار برخى از جوانان کرمانشاه را به خوانندگان واگذار ميکنيم.

با سلام خدمت آقای پوستانچی
از اینکه جواب نامه اینجانب را دادید بسیار خوشحال شدم. همانطور که قبلا نیز برای شما پست کرده بودم اینجانب دانشجوی سال آخر هستم و با وجود قرار داشتن در محیط مقدسی چون دانشگاه من و هم فکران من حق اظهار نظر در باره اعتقاد و مرام خود را نداریم. برای همین، سایت و حزب شما را برای این منظور مناسب میبینم و آمادگی خود را جهت عضویت در آن اعلام میداریم. ولی با وجود کوششهای شما اعضای محترم حزب اتحاد کمونیست کارگری، ما دانشجویان کمونیست مقیم ایران وجود یک مرجع حامی را در ایران یا در کشورهای همسایه برای احیا حقوق بحق خود ضروری میبینیم. از اینکه اینجانب را در این مورد کمک میکنید ممنونم.

دوست عزيز٬
سايت ما نهادى نيست که عضويت بپذيرد. اما حزب بعنوان يک حزب سياسى کسانى را که با اهداف اجتماعى اش موافق اند و خواهان عضويت در حزب و فعاليت همراه با حزب اند به عضويت قبول ميکند. شما بعنوان دانشجوى کمونيست وظايفى داريد که ما اهم آنها را در سند وظايف دانشجويان کمونيست تبئين کرديم و حتما رفيق مجيد آن را برايتان ارسال کرده است. خوشحال ميشويم اگر دراين زمينه بحث و سوالى داريد با هم همفکرى کنيم. در مورد مرجع حامى در ايران يا کشورهاى همسايه٬ جنبش ما صرفا به خودش و نيروى مبارزاتى و اتحادش متکى است. مبارزه کمونيستى و سوسياليستى مبارزه اى است متکى به نيروى متشکل کسانى که ميخواهند اين اهداف و سياستها را پيش ببرند. اگر شما دوستان عزيز با اين سياستها موافق هستيد ميتوانيد دست بکار شويد و همفکر خود را در محيط دانشگاه و جامعه و بويژه در ميان طبقه کارگر پيدا کنيد و در حد مقدورات و امکانات تان کارهاى لازم را پيش ببريد. حزب دراين زمينه رهنمودها و کمکهاى لازم را براى پيشبرد درست تر اين تلاش خواهد کرد. موفق و پيرو باشيد.

چکار کنيم٬ تظاهرات بريم؟
اين سوالى است که در مورد تظاهراتهاى اعلام شده گروههاى راست پيرامون گرانى و خليج و آش شله قلمکارى که سلطنت طلبان درست کرده اند از ما شده است. دراين زمينه توجه دوستان را به بحث هيئت دائر حزب در همين شماره جلب ميکنم. *